سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آمدن و رفتن

یا الرحمن الراحمین

 . . . این چند روز سخت بود . . .

نشد بنویسم . . .

رفیقی شفیق را از دست دادم . هنوز که به یادش می افتم با آن خنده های نیشخند گونه اش، با تبسم ها و اظهار فضل های جالبش و با آن ریش توپی مشکی اش، گریه ام می گیرد . . .

پسری که به واسطه فعالیتهای جدی و فرهنگی مادر بزرگوارش با او آشنا شدیم . . . حسن نظری . . .

و امروز هنوز یک هفته نشده است که رفت . . . پسری که به شوخی بهش می گفتیم حسن ِ خانم نقوی و مادرش وقتی او را می دید و اسمش می آمد لبخند می زد...

یکی دو هفته پیش حسن در وبلاگ ما یادداشت گذاشت که ...

و امروز وقتی یادداشت او را دیدم دلم ریخت . . .

 ... حسن هم رفت . . .

وقتی خواهرم را از دست دادم چقدر سخت بود . . . تکه ای از روح و جسمم . . . سخت است . . .

خدا صبر دهد ... شما هم دعا کنید که صبر دهد...

صلوات

***

امروز دوشنبه 19/10/85 است . . .

فرمانده جدید راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ قرار است امروز مراسم معارفه اش باشد . . .

سردار هاشمی می آید و سردار ساجدی نیا می رود . . .

او از فرماندهی انتظامی استان همدان می آید و این به جانشینی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ می رود . . .

دنیا سرای آمدن ها و رفتن ها است . . .

دوره راهور تهران بزرگ 2 ساله است . . . دیماه 83 . . .

اکنون دیماه 85 . . . اینها را برای اطلاعات عمومی نگفتم . . .

جهت ادای دین و احترام به فرمانده سابقم ( سردار ساجدی نیا) عکس او را می گذارم . . . هرچند برای هر کس هم خوبی می گویند و هم . . .