یا رب العالمین
سلام
اخبار این چند روز را داشتم می دیدم که از مجلس یادبودی برای دکتر سید حسن حسینی خبری خواندم . . .
خدا بیامرزدش . . .
اولین شعری که از او خواندم این بود : شاعری در مشعر . . . عارفی در عرفات . . . بر محمد (ص) صلوات . . .
این شعر را برای بعضی ها که می خواندم می گفتند خیلی خوششان آمده ، بعضی ها هم زیاد تعریف نمی کردند . . .
تا اینکه دو کتاب گنجشک و جبرئیل و طرح داروی نوستالژیک سید را دیدم . . .
- شاعری وام گرفت
شعرش آرام گرفت . . .
- تاجری مجلس تفسیر گذاشت
ابتدا فاتحه بر قرآن خواند . . .
- شاعری وارد دانشکده شد
دم در ذوقش را به نگهبانی داد . . .
سنگین بود و در سکوت غرق می کرد . . .
بارها با بچه های بسیج دانشکده سر این شعرها بحث کردیم . . .
یک ماه بعد از فوتش فیلمی از او دیدم . . .
شاعر شوخ مسلکی بود . . . خوش صحبت و خندان با غمی نهان . . .
امشب نتوانستم از او چیزی نگویم . . .
قیصر امین پور این اواخر در یادبودش شعری گفته است . . .
برای سیدحسن حسینی*
سنگ ناله میکند: رود، رود بیقرار
کوه گریه میکند: آبشار، آبشار!
آه سرد میکشد باد، باد داغدار
خاک میزند به سر، آسمان سوگوار
سرو از کمر خمید، لاله واژگون دمید
برگ و بار باغ ریخت، سبز سبز در بهار
ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب
غرق پیچوتاب شد، جستوجوی جویبار
در لبش ترانه آب، از گدازههای درد
در دلش غمی مذاب، صخره صخره کوهوار
از سلالهی سحاب، از تبار آفتاب
آتش زبان او، ذوالفقار آبدار
باورم نمیشود! کی کسی شنیده است
زیر خاک گم شوند، قلههای استوار؟
بیتو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم
روی شانهی دلم، هر غمی هزاربار
هر چه شعر گل کنم، گوشهی جمال تو!
هر چه نثر بشکفم، پیش پای تو نثار!
صلوات