هرگز نمی رد آنکه دلش زنده شد به عشق . . .
به نام خدا
دیروز همان پیر مرده آمد . . .
صحنه جالی برای بچه های معاونت ترافیکی بود . . .
دست پر آمده بود . . .
یه نامه از اتحادیه هتلداران گرفته بود که می گفت نیازی به پارکینگ ندارد . . .
کسی به او نگفت دمت گرم . . .
کسی به او نگفت مسیر را درست رفتی . . .ولی آنکه می دانستند با رفتارشان نشان دادند . . .
فرمانده هم چیزی نگفت فقط برا محکم کاری یادداشتی برا کسب تکلیف به مافوق داد . . .
مسوولیت داشت . . .
مجید دم گوشم گفت : یارو بالاخره یه کاری کرد . . .
روایت جالبی از خدمت برایم رقم خورد . . .
پیرمرد با نشاط تر شده بو د . . .
و ما . . .
***
از این آخرین نوشته سال 1384 اینجانب در وبلاگ یا رحمان است . . .
خدا مرا ببخشد به خاطر اشتباهتم . . .
شما نیز مرا حلال کنید . . .
یا رحمان و یا رحیم . . .